! . . . خبرهای یک خبرنگار قرمز . . . !
خداحافظ مدرسه ...
انگار همین دیروز بود که غصه خوردم از باز شدن مدرسه ها ...
اما حالا ...
حالا وقتی فکر میکنم میبینم چه زود گذشت این 8 ماه ...
دیروز پشت خنده های همیشگی بچه ها انگار یه بغض گیر کرده بود ...
در و دیوار خوشگل و تازه ساز مدرسه انگار یه حال و هوای دیگه داشت ...
صدای زنگ مدرسه دیروز برعکس همیشه به جای اشک شوق اشک دلتنگی توی چشامون آورد ...!!
خانم ربانی معاون دلسوز مدرسه مهربون شده بود و دیگه سر کسی جیغ نمی زد!! باور کردنی نبود وقتی که دیر رفتم و خودمو واسه شنیدن یه جیغ و آبروریزی جلوی بچه ها آماده کرده بودم ، دیدم با مهربونی عجیبی گفت: دخترم چرا دیر اومدی !!!!!!!!!!!!!!!!!
یادم نمیره دل دل کردنا واسه تموم شدن این هفته ی آخر ...
و برعکس ...
دل دل کردنا واسه تموم نشدن روز آخر ...
هنوز هیچی نشده دلم تنگه واسه میزای چوبی سالای قبل و میزای خوشگل امسالمون که هرکاری کردیم نشد حرف دل روش بنویسیم ...!
وقتی به پشت سرم نگاه میکنم ، وقتی خاطره هام یادم میاد ، وقتی به بهترینا فکر میکنم ، وقتی به شیطونیا و مظلوم بازیام فکر میکنم ، دلم هوایی میشه و اون روزا رو میخواد ...
دلم کلاسمو میخواد ...
*******************
6 6 6 تایی ها...
بارسای دلم 6 رئال مادرید 2
به خاطر شیش تایی ببخشید رئالی بودن اکثریت دوستان در مورد این موضوع به همین مقدار بسنده میکنم !!!!